بیست ماهگی امید مامان
هرچی از شیرین زبونی های این روزای تو بگم نمیتونم حق مطلبو ادا کنم عزیزکم خودت با این سر زبونت باعث میشی همه بخورنت و گازت بگیرن بعدشم میگی بابا نتن بلم تن گاز درد .وقتی بزرگ شدی و فیلماتو دیدی متوجه میشی چه لذتی داشته شنیدن اولین تلاشها و تجربه های تو در جمله ساختن . همه وجود مامان که طاقت لحظه ای جداییتو ندارم میدونی این لباس خوشتل که پوشیدی مال مامان بوده که مامانی نونو نگه داشته برای نوه گلش که شما باشی فکر کن یک لباس سی ساله قربون اون مرواریدای درخشانت برم من این عکسو بخاطر برق چشمات دلم نیومد نذارم تلاش برای پوشیدن عینک یا ب...